گفتنياست؛ قرآني كه بليغ و فصيح و معجزه است، و مشتمل بر دقائق و لطائف و اسرار است. ممكن نيست عامّه مردم در فهم و درك معاني آن يكسان باشند؛ بعضي از مردم بيسواد و بعضي ديگر با سواد و آگاه و گروهي ديگر با سواد، اما غير آگاه هستند. چرا كه قرآن مانند يك اقيانوس ناپيدا كرانهاي است كه عمق آن ناپيدا است. و بر هر كس كه قصد استفاده و درك آن را دارد، راه به روي او باز است و هركس به اين اقيانوس وارد شود، به اندازه استعداد و قدرت فهم خود از آن استفاده ميكند، مثلاً اصحاب بلاغت از فصاحت آن و فقيهان از احكام فقهي آن، و علماي كلام از براهين عقليه آن و اهل تاريخ از قصهها و حوادث آن و ... برداشت ميكنند. و هرقدر هم از اين اقيانوس برداشته شود، به هيچوجه از آن كاسته نميشود چنانكه خداوند متعال ميفرمايد:
«قُلْ لَوْ كانَ البَحْرُ مِدادا لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ البَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي....».1.
«بگو اگر درياها براي (نوشتن) كلمات پروردگارم مركّب شود، درياها پايان ميپذيرد، پيش از آن كه كلمات پروردگارم پايان يابد...».
مراتب تفسير
با تأمّل و تفكر در تفسير متوجّه ميشويم كه در تفسير يك سطح پائينتر و يك سطح بالائي وجود دارد:
اما سطح پايين تفسير، مربوط به عامه مردم است كه از ظاهر آيات قرآن و اجمالي از معاني را متوجه ميشوند. و در رابطه با احكام عبادي، گناهان، بعضي از تعاليم تربيتي و اخلاقي و مانند اينها از آن استفاده ميكنند.
اما سطح عالي از تفسير يك مرتبه خاصي است كه علماي فنّ در دقائق و اسرار آن غور ميكنند و براي همه مردم ميسور نيست كه آن را هضم كنند. چنانكه خداي بزرگ ميفرمايد:
«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لَيَتَذَكَّرَ اُولُوا الأَلباب»2.
«اين كتابي است پربركت كه بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن تدبّر كنند و خردمندان متذكّر شوند».
از اين جهت بايد گفت: هركس حظّ بيشتري از علم دارد، سهمش از فهم معاني قرآن بيشتر خواهد بود و اولين قدمي كه انسان ميتواند با برداشتن آن، معاني قرآن را بفهمد، شناخت الفاظ است كه بايد از نظر عامّ و خاصّ بودن و اقسام الفاظ كه آيا احتمال معني ديگري دارد يا نه، و امثال اينها آشنا شود. لذا مردم در فهم تفسير قرآن تفاوتهاي زيادي دارند.
مفسّران از نظر روش و سليقه بحث در آيات قرآن، هركدام از زاويه خاص آن را ديدهاند و با معلومات خاصي، برداشتهاي خاصي را ارائه دادهاند. كساني كه از نقطهنظر احاديث (رسيده از معصومان و صحابيان و تابعان3) به فهم قرآن روي آوردهاند و براي «اجتهاد» در تفسير بهائي ندادهاند.
برخي برخلاف گروه قبل، در تفسير آيات قرآن بر عقل تكيه كردهاند و بعضيها از نقطهنظر ادبيات و فصاحت و بلاغت و ... قرآن را مورد بررسي قرار دادهاند و گروهي به مباحث فلسفي، كلامي بيشتر پرداختهاند، و گروهي ديگر شرائط تاريخي را مدّ نظر قرار دادهاند و بالاخره گروهي از مفسّران به مسائل عرفاني پرداخته، و گروهي ديگر به هستيشناسي آيات عنايت داشتهاند كه در اينجا به بعضي از آنها اشاره ميكنيم:
تفسير «تبيان» اثر مرحوم شيخ طوسي، كه نخستين تفسير جامع شيعي است و بحثهاي علوم قرآني و تفسيري و اجتهادي و... علاوه بر احاديث متعرّض شده است.
تفسير «مجمعالبيان»، اثر مرحوم طبرسي شامل تمامي علوم قرآني ...
تفسير «نورالثقلين»، اثر عبد علي بن جمعه عروسي هويزي(م 1112هـ) به سبك تفسير برهان و يك تفسير روائي است.
تفسير «زبدةالبيان في أحكام القرآن»، اثر مقدس اردبيلي(م933هـ) كه از قديميترين تفاسير فقهي شيعه است.
تفسير «كنزالعرفان في فقهالقرآن»، اثر جمالالدين مقداد بن عبداللّه سيوري(متوفاي 826هـ) در دو جلد كه به صورت موضوعي فقهي و مقايسه بين تفاسير شيعه و سنّي است.
تفسير «الميزان في تفسير القرآن»، اثر مرحوم علاّمه طباطبائي قدسسره كه مايه افتخار شيعه و پس از تبيان شيخ طوسي جامعترين تفسير شيعي است.
تفسير موضوعي «منشور جاويد»، اثر آيتاللّه جعفر سبحاني؛ نخستين تفسير موضوعي شيعه زبان فارسي.
تفسير «پيام قرآن»، اثر آيتاللّه مكارم شيرازي با همكاري جمعي از نويسندگان.
و همچنين تفاسيري از اهل سنت:
تفسير «انوارالتنزيل» بيضاوي.
«الدرّالمنثور» جلالالدين سيوطي.
تفسير كبير فخر رازي.
تفسير آلوسي.
تفسير «اسرار الغيب».
«الجواهر» طنطاوي. و...
البته آغاز علم تفسير را در مكتب تشيّع از كارهاي اميرمؤمنان علي عليهالسلام بايد دانست، زيرا آنچه توسّط اهل سنّت از پيامبر در باب تفسير نقل شده، توسط تابعين و تابع تابعين از آغاز رفع ممنوعيّت كتابت(با روي كار آمدن عمربن عبدالعزيز در سال 99 هجري) بوده است، در صورتي كه در عالم تشيّع از همان آغاز اسلام با نقل تأليف و تدوين مطالب تفسيري توسّط علي عليهالسلام و شاگردان آن حضرت شكل گرفته است مانند: ابن عباس، و ابن مسعود، و ديگر شاگردان آن حضرت.
چنانكه مرحوم طبرسي ميفرمايد:
«اول كسي كه از اصحاب پيامبر صلياللهعليهوآله به تفسير قرآن پرداخت، علي عليهالسلام بود كه او اعلمترين مردم به قرآن بود بعد از رسول خدا صلياللهعليهوآله و همو بود كه مدينةالعلم بود4. و بعد شاگردان آن حضرت كه همگي از چشمه جوشان علم پيامبر و ائمه اطهار عليهمالسلام سيراب شده و از خرمن دانش آنان خوشهچيني نمودهاند.
اما در عصر ما تحوّل جديد در تفسير قرآن به وجود آمد. اگر پيشنيان قرآن را از آئينه علوم: لفظي، عقلي، عرفاني، تاريخي و... ميديدند، آنچه را كه بسيار اهميت داشت، مورد توجه قرار نداده بودند و آن فهم و درك قرآن به واسطه خود قرآن است. اين راه و روشي بود كه در سير تفسير فراموش شده بود. دانشمندي كه به اين نكته توجه فرمود، علاّمه طباطبائي قدسسره بود. او در تفسير ارجمند خود به اين روش ابتكاري راه يافته است و در فهم قرآن، مسلمانان را به فهم آن از آئينه خود فرا ميخواند. او در مقدّمه تفسير «الميزان» به اين نكته اشاره كرده ميگويد:
«اين همان راه راست و طريقهاي است كه معلّمين قرآن يعني حضرات معصومين عليهمالسلام در تفسير قرآن آن را پيمودهاند»5.
1) كهف: 109.
2) ص : 29.
3)تابعان: شاگردان صحابه هستند مانند سعيد بن جبير و مجاهد و عكرمه و ديگران.
4) مجمع البيان: مقدمه.
5) تفسير «الميزان»: ج1، مقدمه.